اون جوجه ی بدبخت تشنه و گشنه نگه داشتم هیچی بهش ندادم امشب خواهرم رفت اونو ببینه که دید بی حال رو زمین کارتون خوابیده بهش اب داد و کمی غذا چشماش رو باز کرد ولی زود اونارو بست و رفت بچه ها من من من قاتل شدممن یه جوجه کشتم من یه جوجه کشتم وقتی فهمیدم مرد تا الا گریه میکردم شاید فک کنید دیونم ولی حیوون یا انسان چه فرقی داره هرچی ما داریم اونا هم دارم دست پا چشم سر و فقط عقل ندارن یه حیوون بکشی انگار یه ادم کشتی حتی اگه یه جوجه باشه بخدا امروز صبح وقتی دیدمشون احساس کردم دارم به پلگ و تیکی خیره میشدم اخه یکی سبز بود یکی صورتی سبزه سبزه رفت پلگ رفت من پلگ رو کشتم حتی اسماشون رو گذاشتم تیکی و پلگ ولی من پلگ رو کشتم
رو ,یه ,پلگ ,رفت ,جوجه ,کشتم ,یه جوجه ,رو کشتم ,من پلگ ,من من ,بچه ها
درباره این سایت